شایان و خاطراتش

تقویم اختصاصی سال 1389

به نام خدای فصلها با شروع فصل زمستان، تصمیم گرفتم تقویم اختصاصی آقا شایان رو که برای سال ۱۳۸۹ درست کردم در این پست قرار بدم. وای که چه ذوقی داره دیدن این تقویمها روی دیوار برای دیدن تقویمها روی آنها کلیک کنید این هم تقویم با عکس شایان و دختر خاله اش که به دیوار خونه مامان و بابام آویزونه ...
25 دی 1389

شایان و اولین آرایشگاه

به نام خدای خوب، خدای مهربان دیروز شایان رو بردم برای چک آپ ماه یازدهش که البته چسبید به یکسالگیش که دکترش از رشدش راضی بود و مشکل عفونت ادرارش هم حل شده بود. (الهی صد بار شکرت) وزن: ۶۰۰/۹ کیلوگرم         قد:۷۵ سانتیمتر بعد از اون میخواستم شایان رو ببرم اولین آرایشگاه تخصصی کودکان که متاسفانه بر اثر شلوغی بیش از حد مطب به علت ویروس جدیدی که بچه ها رو مبتلا میکنه نتونستم این کار و انجام بدم و شب به همراه بابای شایان، بردیمش یک آرایشگاه نزدیک خونه امون. وای چشمتون روز بد نبینه از کولی بازیهای آقا. ارایشگر محترم به بابای شایان گفت شما بنشینید و بچه اتونو بغل کنید ولی باز هم فایده نداشت تا بالاخره بنده وسط آرایشگاه پسر گلمو بغل کردم تا ...
25 دی 1389

سالروز تولد شایان

به نام خالق انسانها کسی در تالار انتظار سرنوشت،  شمارش معکوس خود را برای به دنیا آمدن یک فرشته دوست داشتنی آغاز کرده است. صدای بهم خوردن بال معصوم فرشته ها می آید. آنگار آمدن تو نزدیک است لمس بودنت مبارک شایان من، عزیزترینم، پسر زیبا و دوست داشتنی من روزی که مرا بر گل رویت نظر افتاد          احساس نکردم که دلم در خطر افتاد تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت       زیبایی گلهای بهاری از نظر افتاد سالروز زمینی شدنت را تبریک عرض میکنم و یک تبریک ویژه به خودم که تو را دارم و حس زیبای مادری را که وجود نازنین تو این هدیه را به من داد. سالی که گذشت تماما عشق بود و سراسر زیبایی، سختیها و بیخوابیهای...
25 دی 1389