دلتنگیهای مامان شایان
به نام خدای مهربان پسر خوب مامان! امروز دلتنگم، دلتنگ روزهای خوبی که با هم بودیم، 6 ماه بیشتر نبود که ما هر لحظه و هر جا کنار هم بودیم. وای چقدر خوب بود. ساعتها با هم بازی می کردیم. با کتاب بازی با کودک ساعتها سرگرم میشدیم و تو چقدر میخندیدی. حتی الان هم که به روزهای تولدت نزدیک میشم به این نتیجه رسیدم که مادر بودن را بیشتر از هر موقعی دیگه ای تو اون 6 ماه حس کردم. چون در هر لحظه و ثانیه بزرگ شدنت و جون گرفتنتو میدیدم، ولی حالا از 7 صبح تا 4:30 بعد از ظهر نمیبینمت. تازه میام خونه چه اومدنی باید به فکر غذای تو باشم، خودم حس خوبی ندارم فکر میکنم نمیتونم برات خوب وقت بزارم ولی بازهم چاره ای ندارم. مامانم، پسر خوبم! تمام سعی ام رو میکنم با تو...
نویسنده :
مامان شایان
13:52